امروزه علی رغم پیشرفت هایی که به مدد مهندسی پزشکی در حوزه تشخیص بیماری ها اتفاق افتاده است و ضمن احترام به کلیه پزشکان صدیق، اما ۵ اشکال اساسی در طب مولکولی همچنان کارآمدی این رشته را با چالش های جدی مواجه کرده است که عبارتند از:

۱. طب مولکولی جزء نگر است نه کل نگر

به عنوان مثال پوست بدن شخصی دچار التهاب می شود او به دکتر پوست مراجعه می کند و دکتر به او کرم مرطوب کننده تجویز می کند در حالی که مشکل التهاب پوست بیمار بخاطر اختلال در عملکرد کبد ایجاد شده است، ولی شناخت اختلال در کبد در حوزه تخصص پزشک داخلی است نه متخصص پوست!

۲. طب مولکولی نشانه درمانی می کند نه علت درمانی

مثلا تب یک نشانه است که حاکی از یک عارضه مانند عفونت در قسمت هایی از بدن است، پزشک تلاش می کند هر طور شده تب را از بین ببرد با این کار او در واقع نشانه را از بین می برد نه عامل تب را، مانند آژیری که بخاطر بروز آتش به صدا دربیاید و یک آتش نشان به جای خاموش کردن آتش به دنبال قطع صدای آژیر باشد!

  ۳. علی رغم اینکه ادعاهای زیادی در حوزه درمان پزشکی مطرح می شود بسیاری از بیماری ها درمان قطعی ندارند.

از این رو بیمار مجبور است تا آخر عمر دارو مصرف کند، این داروها در بهترین حالت از پیشرفت بیماری جلوگیری می کنند، در عوض عوارض جدید و بیماری های متفاوتی در بدن ایجاد می کنند، بیماری هایی مانند سرطان، ام اس ، دیابت، آلزایمر و... همه از این نوع بیماری ها هستند! از این رو بهترین بیمار، بیماری است که نه خوب شود و نه بمیرد!!!

۴. هزینه های درمان بسیار کمر شکن است.

به عنوان مثال هزینه های شیمی درمانی در هر جلسه حدود ۴۰۰ هزار تومان است به غیر از هزینه های جانبی! تا جایی که هر سال ۷۰۰ هزار نفر بخاطر پرداخت هزینه درمان به خاک سیاه می نشینند! (البته با اغماض از وجود برخی فرصت طلبان طب سنتی و اسلامی)

۵. بر خلاف طب اسلامی که پایه اصلی درمان را پرهیز و  تغذیه می داند، یک دانشجوی پزشکی تا مقطع دکترا فقط دو واحد تغذیه پاس می کند، لذا اکثر پزشکان از خواص خوراکی ها بی اطلاع ند...
@dehkadeesalamati